جناب آقای احمدی نژاد رئیس جمهور اصولگرا و مکتبی

این نامه را از سر تعهد و تکلیف به عنوان یکی از دوستداران شما می نویسم.امید دارم که بتوانم حرف دلم را به خوبی بیان کنم.

تا آنجا که شما را از سال82 شناختم فردی بودی تحصیلکرده،مکتبی،متعهد به نظام و اسلام،ولایتمدار و... .زمانی که شایعات حضور شما را در انتخابات نهم ریاست جمهوری شنیدیم،امیدوار شدیم که با اطمینان قلب می توانیم سربازی ولایتمدار برای مقام معظم رهبری را در سنگر ریاست جمهوری انتخاب کنیم.شاخصه های اصلح را که از زبان مولایمان سیدعلی در آن ایام می شنیدیم در شما محک زدیم  و نمره بالاتر را به شما دادیم.

ستادهای خودجوش راه افتاد و ما نیز رسالت خود را انجام دادیم.یادم می آید وقتی رجال سیاسی کشور اطراف دیگر کاندیداها جمع شدند،دانشجویان و جوانان حزب اللهی پرشور و پرنشاط بدور از معادله سازی سیاسی گرد شما جمع شدند و سنگ تمام گذاشتند.به این عشق که بالاخره یکی پیدا شد که در مقابل رهبری اجتهاد به نص نکند،آرمانهای انقلاب را احیا کند،فضای آرمان شهر مهدوی را متجلی سازد،از مردان همجنس رجایی و همت باشد و دنبال رفیق بازی و باند بازی نباشد،با مصلحت های نظام بازی نکند، منافع نظام را بر سلیقه و منافع گروه خود ارجح نداند و...

به لطف خدا و همت مردم ولایتمدار ایران اسلامی شما سکاندار دولت مکتبی و ولایی شدید.دولت نهم بگونه ای عمل کرد که دلسوزان انقلاب را به آینده انقلاب امیدوارتر کرد و مهمتر اینکه دغدغه های رهبرفرزانه انقلاب را عملی ساخت.جوانان حزب اللهی و دیگر مردم خوشحال از اینکه این دولت دل رهبری را بدست آورده است.لذا در دور دهم نیز به پاس این ولایتمداری شما را در یک حماسه بیادماندنی و بی نظیر و در طوفان فتنه، انتخاب نمودند و دوباره نیز قلب مقام معظم رهبری را شاد ساختند.

جناب آقای دکتر احمدی نژاد عزیز!

شعار شما این بود که باید جهانی فکر کنیم و برای جهان برنامه داشته باشیم وزمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)باشیم.سعیتان این بود که به حاشیه نروید و فقط به خدمت به مردم ایران و کمک به مظلومان جهان باشید.با همین نیت خیرتان بود که توانستید در قلب ملتهای مسلمان و مظلوم جهان نفوذ کنید.

اما چه شد که در دولت دهم در برخی موارد که به تعداد انگشت های دست هم نمی رسد اما مهم و سرنوشت ساز بود رویه هایتان تغییراتی کرد.برای نمونه به چند مصداق اشاره می کنم:

  1. در اوایل دولت دهم مقام معظم رهبری توصیه نامه ای نوشت که آقای مشایی را معاون اول خود نکنید چرا که« برخلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقمندان به شماست» اما متاسفانه دیدیم که بعداز یک هفته نظر رهبری را اجرایی کردید.اما صدافسوس که آن فرد را در یک پست دیگر ولی با اختیارات یک معاون! آیا آقای مشایی در دولت شما نفوذ بیشتری دارد یا معاون اول شما!آیا بازهم توصیه مقام معظم رهبری عملی شد؟آیا تا کنون با خود خلوت کرده اید و بدون حب و بغض و رفاقت بازی به این مسئله فکر کنید که چنددرصد از دوستداران شما و دلسوزان انقلاب و علمای دین نسبت به این فرد در دولت به شما هشدار می دهند؟بازهم فکر می کنید آنها بدبینانه قضاوت می کنند؟چرا یک بار اینگونه فکر نمی کنید که شاید شما اشتباه کنید!مگر می شود چندین عقل اشتباه کند و یک عقل درست تشخیص دهد؟!!!
  2. مدت زمان زیادی نیست که در منطقه خاورمیانه جنبش بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی شکل گرفته است.مردم مسلمان عرب منطقه که از شما به عنوان یک اسطوره مقاومت و استکبارستیز یاد می کنند در کمال شگفتی باخبرشدند که جنابعالی اصرار دارید با پادشاه جیره خوار غرب و منفور مسلمانان جهان در تهران دیدار کنید.در اینجا نیز پای آقای خاص در دعوت از پادشاه اردن دیده شد. آیا این اصرار شما برای دعوت از آن فرد منفور مردم مظلوم مسلمان منطقه چه کمکی به بیداری اسلامی می کرد؟مگر قرار نبود جهانی فکر کنیم و جهانی مدیریت کنیم؟!!جهانی فکر کردن شما فکر کنم در حمایت از مظلومان بود نه ظالمان!
  3.  وزارت اطلاعات در دوران وزارت آقای مصلحی دستاوردهای بزرگی داشت که موجب مباهات همه ایرانیان در داخل و خارج کشور شد و در مواردی موجب شادی مسلمانان جهان.آیا شکست سرویس های جاسوسی اسرائیل و آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای غربی کم دستاوردی بود؟چرا در شرایط حساس منطقه و جهان باید وزیر اطلاعات کنار برود؟آنهم با چنین دستاوردهای بزرگی! آیا نباید قبل از این ماجرا با رهبری رایزنی می کردید؟مگر در دولتهای قبل در رابطه با تغییر وزرای اطلاعات،دفاع،امورخارجه و... با رهبری مشورت نمی کردند؟حتی خود شما در انتصاب این وزرا نظر رهبری را جویا شده بودید.حال چه شده است که بدون مشورت وزیر امورخارجه و اطلاعات را تغییر می دهید؟ آیا در این ماجرا پای جریان انحرافی در کار نیست. آیا در حال حاضربرای شما تغییر وزیراطلاعات با آن سابقه درخشان مهمتر از مدیریت منطقه بود؟ قرار بود جهانی فکر کنیم و جهانی مدیریت کنیم نه بر تصمیم خود در مسائل داخلی ، مدیریت جنبش بیداری اسلامی  را که خود پرچمدارش بوده ایم تحت الشعاع قرار دهیم.

آقای احمدی نژاد

به لطف خدا و به برکت خون هزاران جوان رشید ایران اسلامی ولایت مطلقه فقیه نعمت بزرگی است که نظام را بیمه کرده است و در فراز و نشیب ها و گردنه ها و فتنه های غبارآلود نجات داده است.باید شکر این نعمت را با گوش فرا دادن به رهنمودهای آن رهبر با درایت به جا آوریم .

سیدحسن نصرالله در دیداری با چندتن از علمای ایران گفته بود:علت موفقیت ما در چند سال اخیر این بوده است که به دنبال این هستیم توجه کنیم که حضرت آقا قبل از اینکه مسئله ای را به زبان جاری کند، چه می خواهد بگوید که زودتر انجامش دهیم،چرا که ارتباطش را با حضرت حجت(عج) در فرامینش درک کرده ایم.

جناب رئیس جمهور

تو را به خون شهدا کاری نکنیم که موجبات شادی دشمنان و سرخوردگی دوستداران انقلاب را مهیا کنیم.کاری نکنیم که بوقهای تبلیغاتی دشمن با تبلیغات و غوغاسالاری خود برای مبارزین کشورهای اسلامی منطقه اینگونه القا کنند که انقلاب اسلامی ایران به بن بست رسیده است و حاکمیت دوگانه حکمفرماست.چرا که آنها الگوی نظام اسلامی ایران را به عنوان الگوی کارآمد،مردمی و اسلامی می دانند.پس هرچه سریعتر به شایعات پایان دهید و نگذارید منافقان و دشمنان انقلاب به اهداف خود نائل شوند.